شهادت حضرت علی علیه السلام
سکــوت می وزد و دیـده ها پریشانند ستاره های حــرم بیـقـرار و گـریانند هــزار آدم آواره ی پـریـــشـان گــرد دوبــاره منتـظـر ســوره های انسانند قنوت نافله ها هم ز درد می ســوزند به یاد منبر و محراب روضه میخوانند ندیده بود کسی بی کسی از این بــدتر از اینکه تا به قـیـامت یـتـیـم می مانند تمام کوفه پر از ردِّ اشک های علیست و چــاه ها که پر از نـاله های پنهانند شکست فـرق نماز خــدا به شمشیری به من نگو که دگر کـوفـیان مسلمانند هنوز خون سرش روی فرق محراب است و جـمع قـبـله نـشیـنان هـنوز گـریانـند هنوز کـوفـه و شهر مـدینه می گـریند و بین یک در و دیوار روضه میخوانند |